.persianblog'">
سیب سرخ حووا
یادت هست وقتی که دست به سمت سیب سرخ من دراز کردی گفتم نچین ... حالا همه میگویند که حووا به آدم گفت حرف بزن بگو من میخواستم بگو دل حووا کوچیکه دل او خواست ... دل او من رو مجبور کرد تا سیب سرخ را بچینم دیر نشده حووا هنوزم بهت میگه سیب سرخ رو از شاخه جدا نکن دوستت دارم آدم
¤ نویسنده:حووا
|
مدیریت وبلاگ شناسنامه پست الکترونیک کل بازدیدها:2745 بازدیدامروز:2 بازدیددیروز:1 |
درباره من |
حووا
سیب مرا چه کسی خواهد چید ؟ |
لوگوی وبلاگ |
|
اشتراک در خبرنامه |
وضعیت من در یاهو |
یــــاهـو |
|