.persianblog'">
سیب سرخ حووا
یادت هست وقتی که دست به سمت سیب سرخ من دراز کردی گفتم نچین ... حالا همه میگویند که حووا به آدم گفت حرف بزن بگو من میخواستم بگو دل حووا کوچیکه دل او خواست ... دل او من رو مجبور کرد تا سیب سرخ را بچینم دیر نشده حووا هنوزم بهت میگه سیب سرخ رو از شاخه جدا نکن دوستت دارم آدم
¤ نویسنده:حووا
آدم خوبم سیب رو نچین آدم نازنینم اگر سیب رو بچینی تمام خوبی هات رو از دست میدی آدم مهربونم خواهش میکنم سیب رو نچین سیب سرخ رو که بچینی دوست داری سرخی ش رو مزه کنی و اون وقته که حووا دلش برات میشکنه حووا تو رو تو بهشت میخواد حووا سیب سرخ رو عاشقه اما تو رو بیشتر عاشقه حووا نمیخواد آدم ش ، آدم خودش ، آدم دلبرش بیاد پایین حووا اگر تو رو دوست نداشت کمک میکرد تا دستت به سیب سرخش برسه سیب رو برای من نچین آدم من ، مراقب باش ... برگهای این درختان برای پوشاندن ما کافی نیست ... دستت رو پایین بیار من سیب سرخ را عاشقم اما تو را عاشق تر بیا و بنشینیم به نهرهای نقره ایی چشم بدوزیم به آینده نزدیک به روزی که مقدر خواهد شد ... برای رهایی از گاز زدن سیب سرخ حووا ¤ نویسنده:حووا
سیب سرخ حووا سیب سرخ حووا سیب سرخ حووا الهی من فدات ¤ نویسنده:حووا
|
مدیریت وبلاگ شناسنامه پست الکترونیک کل بازدیدها:2744 بازدیدامروز:1 بازدیددیروز:1 |
درباره من |
حووا
سیب مرا چه کسی خواهد چید ؟ |
لوگوی وبلاگ |
|
اشتراک در خبرنامه |
وضعیت من در یاهو |
یــــاهـو |
|